10 راننده برتر فرمول 1 که از تیم های ضعیف شکست خوردند
همه رانندگان فرمول 1 نمی توانند حرفه خود را در تیم های برتر شروع کنند. بسیاری از قهرمانان و ستارگان آینده ابتدا خود را در افراد خارجی واقعی یافتند، جایی که آنها مجبور بودند نه برای سکوها، بلکه برای حقیقت پایان دادن بجنگند. با این حال، این مسیر دشوار بود که شخصیت آنها را تعدیل کرد و راه را به قله های اتومبیل رانی باز کرد. لیست ما شامل 10 راننده است که از پشت گروه شروع کردند اما توانستند به نخبگان F1 راه یابند. در میان آنها قهرمانان، اسطوره ها و استادان واقعی سرعت هستند. دریابید که چگونه به آنجا رسیده اند!
مقدار
آلن جونز - اولین قدم برای فرمول 1 و مبارزه برای شناخت
قهرمان آینده جهان در سال 1980 آلن جونز کار خود را در فرمول 1 با یک تیم خصوصی کوچک به نام هری استیلر ریسینگ آغاز کرد. بنیانگذار آن هری استیلر راننده مسابقه ای بریتانیایی بود که به خلبانان جوان کمک کرد تا وارد دنیای اتومبیل رانی حرفه ای شوند. همکاری آنها در فرمول آتلانتیک آغاز شد، جایی که جونز نتایج ثابتی را نشان داد و خود را به عنوان یک راننده امیدوار کننده معرفی کرد.
با این حال، انتقال به فرمول 1 بسیار دشوارتر بود. برخلاف تیم های برتر، هری استیلر ریسینگ از شاسی هسکت مشتری استفاده کرد که توانایی آن را برای رقابت با غول های قهرمانی به طور جدی محدود کرد. با این حال، جونز بلافاصله نشان داد که از مبارزه نمی ترسد: در مقدماتی، علی رغم محدودیت های فنی، مرتباً از چندین رقیب پیشی گرفت.
در گرندپری بلژیک در زولدر، استرالیایی به یک نتیجه چشمگیر دست یافت - مقام سیزدهم در مقدماتی. این شاخص برای تیم در تمام عمر کوتاهش بهترین بود. با این حال، رویدادهای مسابقه موفقیت کمتری داشتند. جونز چندین بار از مسابقه کنار رفت، اما این چیزی از دستاوردهای او کم نمی کند. خلبان جوان برای اثبات خود هر کاری از دستش بر می آمد انجام داد و تلاش های او بی تاثیر نبود.
تنها پس از چهار مرحله، تیم هری استیلر دیگر وجود نداشت، اما برای جونز این پایان کار نبود، بلکه آغاز یک فصل جدید بود. او به سفارت هیل دعوت شد و جانشین رولف استوملن مجروح شد. این پیشنهاد فرصتی عالی برای جونز برای ادامه کارش بود و او از آن نهایت استفاده را کرد. او پیش از این در چهارمین گرندپری خود برای تیم جدید، موفق شد اولین امتیاز خود را در فرمول 1 کسب کند. این دوره از دوران حرفه ای او نقش کلیدی در سرنوشت استرالیایی ایفا کرد. او با همه سختی ها ثابت کرد که روحیه جنگندگی، صبر و استعداد دارد. چالشهای جدیدی در راه بود، اما به لطف همین اولین قدمها بود که او توانست حرفهای موفق بسازد و عنوان قهرمانی را در سال 1980 به دست آورد.
کیکه روزبرگ - مسیر پرخار به سوی موفقیت
کیکه روزبرگ هرگز در بین رانندگان جوانی که در فرمول 2 شرکت میکردند، مورد علاقه نبود. با این حال، این مانع از ورود او به دنیای فرمول 1 نشد. در سال 1978، فنلاندی این فرصت را پیدا کرد تا اولین بازی خود را با تئودور ریسینگ انجام دهد و قبل از دور سوم فصل جایگزین ادی چیور شود.
در ابتدا به نظر می رسید که روزبرگ می تواند یک افشاگری واقعی باشد. او در فرمان ماشینی دور از رقابت، موفق شد به طرز هیجان انگیزی جایزه بزرگ غیر قهرمانی را در سیلورستون برنده شود. این موفقیت توجه او را به خود جلب کرد، اما حضور رسمی بعدی بسیار دشوارتر بود. از پنج تلاش مقدماتی، تنها یک مورد موفقیت آمیز بود: فنلاندی وارد شبکه شروع شد، اما نتوانست بیشتر از این پیش برود.
نتایج ضعیف باعث شد که تئودور تصمیم بگیرد که استراحت کند و چند مسابقه را از دست بدهد. روزبرگ در این مدت شانس خود را با تیم ATS امتحان کرد اما در آنجا هم به نتیجه جدی نرسید. هنگامی که تیم هنگ کنگ به مسابقات قهرمانی بازگشت، کیکه پشت فرمان بود، اما تنها چهار دور را تکمیل کرد و سپس در ATS به پایان رسید.
چنین انتقالی به فنلاندی اجازه پیشرفت پیوسته را نداد. تعویض مکرر ماشین ها و نداشتن استراتژی مشخص باعث شد که او نتواند پتانسیل خود را بشناسد. با این حال، این آزمایشات روزبرگ را سخت کرد. در سال 1979 او این شانس را پیدا کرد که جایگزین جیمز هانت شود، که Wolf Racing را ترک کرده بود، و سپس ثبات مورد انتظار را در تیم Copersucar پیدا کرد، که به یک پله مهم برای او در راه قهرمانی آینده تبدیل شد.
Rene Arnoux - مسیر خاردار به قله مسابقه
در سال 1978، اتوموبیلز مارتینی برای اولین بار قدرت خود را در فرمول 1 امتحان کرد، اما ماجراجویی آنها در "مسابقه سلطنتی" کوتاه مدت بود. علیرغم نام بلند، این تیم هیچ شباهتی با برند معروف نوشیدنی های الکلی نداشت. این شرکت توسط طراح فرانسوی رناتو مارتینی، که قبلاً با موفقیت اتومبیلهایی را برای مسابقات اتومبیلرانی نوجوانان ساخته بود، تأسیس کرد. پس از 12 سال کار با نوجوانان، او تصمیم گرفت که قدمی بلند بگذارد و در سطح بالا نشان خود را نشان دهد.
برای اولین حضور خود در فرمول 1، این تیم تنها یک ماشین را به میدان فرستاد که به رنه آرنو سپرده شد. یک سال پیش از آن، مرد فرانسوی با مارتینی قهرمان فرمول 2 شده بود، که مبنای منطقی برای ارتقاء او به نخبگان موتوراسپرت شد. با این حال، واقعیت بسیار خشنتر به نظر میرسد. اصطبل با منابع محدود نتوانست با شرکت کنندگان باتجربه مسابقات قهرمانی رقابت کند که نتایج را تحت تاثیر قرار داد.
در طول 9 مرحله فصل، آرنو سه بار نتوانست از سد مقدماتی غلبه کند و بالاترین دستاورد او دو مقام نهم بود - در بلژیک (Zolder) و اتریش (Osterreichring). با وجود این، مرد فرانسوی به نشان دادن روحیه جنگندگی خود ادامه داد و از ماشینی که در اختیار داشت، حداکثر استفاده را برد.
متأسفانه، فرمول 1 برای مارتینی بسیار چالش برانگیز بود و تیم قهرمانی را قبل از پایان آن ترک کرد و به کار در سریهای جوانان بازگشت. با این حال آرنو بدون تیم نماند. در اواخر فصل، کرسی در Surtees را به دست آورد و در سال 1979 فصل جدیدی را در حرفه خود در رنو آغاز کرد، جایی که توانست واقعاً پتانسیل خود را به رسمیت بشناسد.
گرهارد برگر - اولین گام ها برای رسیدن به ارتفاعات موتوراسپرت
هنگامی که گرهارد برگر اولین حضور خود را در مسابقات بزرگ انجام داد، تیم آلمانی ATS در گرگ و میش وجود خود بود. با این وجود، برای جوان اتریشی این فرصتی بود تا خود را ثابت کند. گرهارد پس از اجرای موفق در فرمول 3، جایی که موفق به کسب اولین پیروزی های مهم خود شد، پیشنهادی برای گذراندن مراحل پایانی فصل 1984 به عنوان بخشی از ATS دریافت کرد.
او اولین گام های خود را در شرایط سخت برداشت: تیم دیگر چشم انداز جدی نداشت و تجهیزات از رقبای خود پایین تر بود. با این حال، حتی در چنین شرایطی، برگر خود را به عنوان یک خلبان با استعداد ثابت کرد. در گرندپری ایتالیا در مونزا، او با پیشی گرفتن از هم تیمی باتجربه تر خود، مانفرد وینکلهاک، بسیاری را شگفت زده کرد. و در خود مسابقه او موفق شد ششم شود، که یک نتیجه عالی برای یک تیم اول و یک تیم خارجی بود.
متأسفانه تلاش های او هیچ پاداش واقعی نداشت. به دلیل اشتباهات بوروکراتیک، ATS ماشین دومی را برای فصل ثبت نکرد، بنابراین پایان در منطقه امتیاز فقط یک دستاورد نمادین باقی ماند. اما این نتیجه در بین تیم های برتر بی تاثیر نبود. برگر سرعت، خونسردی و توانایی سازگاری با شرایط سخت را نشان داد.
سال بعد او پیشنهادی از Arrows دریافت کرد. این قرارداد گام مهمی در حرفه او بود: انتقال به یک تیم با ثبات تر به او اجازه داد تا با تجهیزات رقابتی کار کند و تجربه ارزشمندی کسب کند. چند سال بعد، برگر خود را به عنوان یکی از رانندگان پیشرو فرمول 1 تثبیت کرد و اولین فصل او تنها اولین آزمایش در مسیر موفقیت بود.
میکا هاکینن در بحبوحه بحران لوتوس شروع به کار کرد
در اوایل دهه 90، لوتوس دیگر آن نیروی قدرتمندی که تیم در دهه 70 و 80 بود نبود. با شروع فصل 1991، تیمی که زمانی عنوان قهرمانی را در اختیار داشت، به جمع خارجیها سقوط کرد و حتی برای راهیابی به 10 تیم برتر تلاش میکرد. با این حال ، در این تیم بود که راه قهرمان دو دوره آینده جهان ، فین جوان و جاه طلب میکا هاکینن آغاز شد. راننده فنلاندی با شهرت خوبی در سری نوجوانان به فرمول 1 آمد. پیروزی در فرمول 3 بریتانیا و عملکرد چشمگیر در مسابقات قهرمانی اروپا او را به یکی از آینده دارترین خلبانان نسل خود تبدیل کرد.
با این حال، اولین حضور او در مسابقات سلطنتی در زمان دشواری اتفاق افتاد: لوتوس مشکلات مالی را تجربه می کرد، تجهیزات فنی چیزهای زیادی باقی می ماند، و تغییرات مداوم هم تیمی ها به ثبات کمک نمی کرد. با این حال، حتی در چنین شرایطی، هاکینن توانست نامی برای خود دست و پا کند. بر خلاف هم تیمی هایش (و سه نفر از آنها در طول فصل بودند)، او به طور مداوم مدارک را پشت سر گذاشت و تنها یک بار نتوانست از انتخاب عبور کند.
در مقایسه، همکاران او در هشت نوبت نتوانستند مسابقه را شروع کنند. با این حال، موفقیت اصلی فنلاندی در گرندپری سن مارینو به دست آمد. هاکینن در ایمولا توانست عملکرد قابل توجهی برای لوتوس داشته باشد و پنجم شود. این نتیجه دو سوم امتیازهای کسب شده در طول فصل را برای تیم به ارمغان آورد که در پس زمینه بحران عمومی یک شاهکار واقعی به نظر می رسید.
بنابراین، با وجود تکنیک ضعیف و بی تجربگی، میکا هاکینن مهارت های خلبانی برجسته، ثبات و روحیه جنگندگی را نشان داد. این فصل بود که اولین گام او به سمت موفقیت های بزرگ شد و چند سال بعد فنلاندی به جمع بزرگان پیوست و دو بار قهرمان جهان شد.
دیمون هیل و اولین بازی دشوار او
در اوایل دهه 90، تیم برابهام دیگر شبیه تیم افسانهای که زمانی برای کسب عنوان میجنگید، نبود. مشکلات مالی و راه حل های فنی منسوخ شده باعث شد که تا سال 1992 تیم عملا آخرین روزهای خود را سپری کند. در همین دوران سخت بود که دیمون هیل به این تیم پیوست و اولین گام های خود را در دنیای فرمول 1 برداشت.
هیل در دور چهارم فصل به برابهام ملحق شد و جای جیوانا آماتی را گرفت که نتوانسته بود نتایج مناسبی به دست آورد. مرد بریتانیایی، با وجود عدم تجربه در مسابقات سلطنتی، اعتماد به نفس بیشتری به نظر می رسید. با این حال، همین واقعیت ورود به شبکه شروع از قبل یک دستاورد محسوب می شد: ماشین تیم آنقدر کند بود که مبارزه برای امتیاز نبود، بلکه برای فرصت بسیار برای شرکت در مسابقه بود.
هم تیمی هیل در آن سال اریک ون دی پول بود، راننده ای با تجربه، و همیشه امکان سبقت گرفتن از او وجود نداشت. با این حال، دیمون موفق شد دو بار جواز حضور یابد و بهترین راننده برابهام در این فصل شود. موفقیت کوچکی به نظر می رسید، اما در شرایط بحرانی تیم، حتی چنین نتیجه ای شایسته به نظر می رسید.
با این حال، داستان برابهام قبل از پایان مسابقات قهرمانی به پایان رسید: این تیم وجود نداشت و هیل بدون جایی در فرمول 1 باقی ماند. خوشبختانه، در سال 1993 دوران حرفه ای او چرخش شدیدی پیدا کرد - او در نهایت به تیم ویلیامز رسید، جایی که در عرض چند سال توانست به اوج برسد و قهرمان جهان شود.
فرناندو آلونسو اولین بازی خود را با میناردی انجام می دهد
در اوایل دهه 2000، در دنیای موتوراسپرت از قبل مشخص بود: فرناندو آلونسو فقط یک راننده با استعداد نبود، بلکه یک قهرمان واقعی آینده بود. بازی های او در سری نوجوانان فلاویو بریاتوره را چنان تحت تاثیر قرار داد که تصمیم گرفت روی این بازیکن اسپانیایی سرمایه گذاری کند و اولین حضورش در فرمول 1 را با تیم میناردی در سال 2001 تضمین کرد. این حرکت بخشی از استراتژی آماده سازی برای راه اندازی پروژه کارخانه رنو بود و همانطور که زمان نشان خواهد داد، محاسبه مدیر درست خواهد بود.
با این حال، فصل 2001 خود یک پیروزی برای آلونسو نبود. میناردی به طور سنتی در پشت زمین بدون ماشین رقابتی با مشکل مواجه می شود. با این حال، حتی در شرایط تکنولوژی ضعیف، فرناندو موفق شد پتانسیل خود را نشان دهد. در مقدماتی، او به طور مداوم سریعتر از هم تیمی های خود بود: او تارسو مارکز را در 11 جلسه از 13 جلسه، و الکس یانگ را در هر سه تلاش ممکن شکست داد.
اگرچه ماشین در موقعیتی قرار نداشت که بتواند برای امتیاز بجنگد، اما آلونسو با نمایش های مطمئن خود توجه ها را به خود جلب کرد. او هیچ اشتباه بزرگی مرتکب نشد، رویکردی بالغانه به مسابقه نشان داد و با توجه به سطح تیم فراتر از انتظارات بود. این ویژگی ها مورد توجه قرار نگرفت و تنها یک سال بعد فلاویو بریاتوره جایگاهی را برای فرناندو به عنوان یک راننده آزمایشی در رنو به دست آورد.
بدین ترتیب سفر اسپانیایی به قله موتوراسپرت آغاز شد. اولین فصل او در میناردی هیچ موفقیت بزرگی به همراه نداشت، اما مرحله مهمی در حرفه او بود. قبلاً در سال 2005 ، آلونسو قهرمان جهان شد و ثابت کرد که استعداد چند برابر شده با پشتکار ، قادر به غلبه بر هر مانعی است.
مارک وبر اولین حضور درخشانی دارد
زمانی که مارک وبر این شانس را پیدا کرد که اولین بازی خود را در فرمول 1 انجام دهد، تعداد کمی انتظار هیجان داشتند. با این حال، استرالیایی توانسته است تمام انتظارات را زیر پا بگذارد و شروعی چشمگیر در دوران حرفه ای خود در مسابقات سلطنتی داشته باشد. در اولین مسابقه خود - جایزه بزرگ استرالیا 2002 - پنجم شد و قهرمان اصلی مرحله شد.
در شروع مسابقه، تصادف بزرگی رخ داد و هشت خلبان از مسابقه خارج شدند. وبر موفق شد از برخورد جلوگیری کند، که به او اجازه داد تا پلوتون را بالا ببرد. با این حال، ماندن در منطقه امتیاز آسان نبود: در دورهای پایانی، مارک ناامیدانه از خود در برابر حملات میکا سالو با تجربه دفاع کرد و توانست موقعیت خود را حفظ کند و یکی از بهترین دستاوردها را در کل تاریخ تیم میناردی به ارمغان بیاورد.
پس از چنین شروع درخشان فصل، بقیه مسابقات بدون هیچ حس بزرگی سپری شد. ماشین میناردی به او اجازه نمی داد برای نتایج بالا بجنگد، اما وبر به طور مداوم برتری خود را نسبت به هم تیمی الکس یانگ نشان داد و او را در مسابقات مقدماتی و مسابقات شکست داد.
چنین اولین اعتماد به نفس بی توجه نبود. در حال حاضر در فصل بعد، مارک با جگوار، یک تیم رقابتی تر، قراردادی دریافت کرد که گام جدیدی برای او در فرمول 1 شد. مقام پنجم در میناردی تازه شروع بود: سال ها مبارزه، سکوها و عملکردهای درخشان در نخبگان موتوراسپرت جهان برای استرالیایی ها پیش رو بود.
دانیل ریکاردو - اولین تجربه
در سال 2011، دنیل ریکاردو قبلاً زیر نظر برنامه ردبول بود، اما به جای اولین حضور فوری در تورو روسو، برای اجرای آزمایشی به تیم خارجی HRT فرستاده شد. این حرکت به دلیل سطح تمرینات خلبان نبود، بلکه به دلیل شرایط فعلی بود: جایی در تیم تورو روسو گرفته شد و ردبول نیاز داشت تا تمرینات محافظ جوان خود را در فرمول 1 انجام دهد. بنابراین تیم با HRT به توافق رسید و یک صندلی مسابقه را به ریکاردو داد و جایگزین ناراین کارتیکیان شد.
دانیل اولین بازی خود را در مرحله نهم فصل انجام داد - جایزه بزرگ بریتانیا، که در سیلورستون افسانه ای برگزار شد. با این حال، چشم انداز او برای رقابت برای نتایج بالا حداقل بود. HRT یکی از ضعیف ترین تیم های قهرمانی محسوب می شد و حتی استعداد ریکاردو هم نتوانست عقب ماندگی فنی را جبران کند. او در مسابقات عمدتاً با هم تیمی خود ویتانتونیو لیوزی مبارزه کرد و اگرچه در دوئل مقدماتی با نتیجه 4 بر 5 مغلوب ایتالیایی شد، اما همین واقعیت کسب تجربه در فرمول 1 برای او کلیدی بود.
جالب اینجاست که ریکاردو به موازات عملکردش در فرمول 1، به حضور در سری رنو ادامه داد، جایی که تجهیزات بسیار رقابتی تری داشت. این به او اجازه داد تا فرم مسابقه ای خود را حفظ کند و در شرایط مختلف تجربه ارزشمندی کسب کند.
با وجود فرصت های محدود، مسابقات برگزار شده در HRT نقش مهمی در حرفه ریکیاردو داشت. قبلاً در سال 2012، او یک صندلی تمام وقت در تورو روسو دریافت کرد و دو سال بعد اولین پیروزی خود را در فرمول 1 به دست آورد. این فصل برای او به نوعی آزمون قدرت تبدیل شد که با موفقیت پشت سر گذاشت و پایه و اساس موفقیت های آینده را پی ریزی کرد.
اولین فصل جورج راسل در فرمول 1 با ویلیامز
В در فرمول 1 مدرن، تیم های برتر اغلب خلبانان جوان خود را به کمتر می فرستند تیم های رقابتی به آنها این فرصت را می دهد تا با لیگ برتر موتوراسپرت سازگار شوند. در سال 2019، مرسدس این کار را انجام داد و جایگاهی در ویلیامز را به ستاره نوظهور آکادمی خود، جورج راسل سپرد. با این حال، اولین حضور بریتانیایی در سختترین دوره تاریخ تیم رخ داد: برای سه فصل متوالی، ویلیامز در انتهای جدول ردهبندی کلی قرار داشت و این خودرو حتی رقابت برای پستهای میانی را عملا غیرممکن کرد.
با وجود ماشین ضعیف، راسل از همان مسابقات اول سطح خود را نشان داد. او در مرحله مقدماتی به معنای واقعی کلمه هم تیمی خود رابرت کوبیکا را شکست داد و او را با نتیجه 21 بر صفر شکست داد. با این حال، به دلیل عقب ماندگی فنی تیم، خود جورج نتوانست امتیاز کسب کند و تنها راننده فصل با صفر در ستون نتایج شد. به طرز متناقضی، حتی کوبیکا توانست به 0 تیم برتر راه پیدا کند - البته تنها به لطف هرج و مرج در گرندپری مرطوب آلمان.
اگرچه راسل فصل را پشت سر هم تیمی خود در رده بندی رانندگان به پایان رساند، اما سرعت و ثبات او مشهود بود. این سال بود که به مرحله مهمی در پیشرفت او به عنوان یک مسابقه دهنده تبدیل شد. جورج دو فصل دیگر به رانندگی برای ویلیامز ادامه داد و توانست امتیاز تیم را به ارمغان بیاورد و حتی در گرندپری پرباران بلژیک 2021 به سکو برسد.
انتقالی که مدت ها منتظرش بود به مرسدس، ادامه منطقی کار او بود. در آنجا او توانست توانایی های خود را در مبارزه با رهبران قهرمانی نشان دهد و تأیید کند که حتی در سخت ترین شرایط می توان نامی برای خود دست و پا کرد و در یک تیم برتر جایگاهی کسب کرد.
بررسی