همسر سابق تیموشچوک: "به دلیل تولیا، دختران ما می توانستند به مدرسه ای برای کودکان مبتلا به سندرم داون فرستاده شوند"

10 تکان دهنده ترین جزئیات از مصاحبه با همسر سابق آناتولی تیموشچوک که او به ورزش شوروی داد.

  • نادژدا ناروتسکایا در مورد نحوه انجام مراحل قانونی با کاپیتان سابق زنیت صحبت کرد:

ما حدود 20 سال با هم بودیم که در واقع 16 سال ازدواج کردیم. و من هیچ خواسته خاصی نداشتم. او آماده سازش و امتیاز بود. شما نمی دانید چقدر پول تولیک در دادگاه ها و وکلا سوزانده است. همه چیز در اروپا بسیار گران است. گران تر از اوکراین است. اگرچه مطمئنم تولیک مبالغ شش رقمی را به قضات اوکراینی پرداخت می کند تا آنها تصمیمات غیرقانونی بگیرند. این اتفاق افتاد که قضات بیمار بودند، استراحت کردند، تغییر کردند، جلسات را به تعویق انداختند - فقط برای به تاخیر انداختن روند. و در نهایت به نظر من فاسدترین قاضی پیدا شد.

تابستان گذشته، تولیک و همدستانش املاک و مستغلات را در مرکز کیف، جایی که من تنها مالک آن هستم، توقیف کردند. و اکنون قاضی باترین در حال تصمیم گیری در مورد تقسیم است که بر اساس آن تمام گران ترین املاک به شوهر سابق من و ارزان ترین آنها به من و فرزندان می رسد.

من از تنها منبع درآمد خود محروم می شوم، هر چند تکرار می کنم دو فرزند خردسال را به تنهایی بزرگ می کنم و تولیک از پرداخت نفقه طفره می رود. به عنوان مثال، در ازای آن، آپارتمانی را که تولیک مدت ها پیش به دیگری فروخته بود، و همچنین زمینی در دونتسک که تولیک در آن سهم نامشخصی دارد، یادداشت می کنند. شاید 0,001 درصد. من نمی دانم. و طبق قانون شما نمی توانید این کار را انجام دهید. اما بدیهی است که قاضی اوکراینی توسط قوانین هدایت نشده است.

اتفاقاً دادگاه روسیه تا به حال من را شگفت زده کرده است. اقدامات پیشگیرانه قبلاً انجام شده است تا اطمینان حاصل شود که هیچ معامله ای با املاک مورد مناقشه انجام نمی شود. برای تولیک این خبر ناخوشایندی بود. او تا کنون فرصتی برای آزمایش قدرت دربار روسیه نداشته است. امیدوارم قانون شکسته نشود.

  • همسر سابق تیموشچوک ادعا می کند که فرزندان آنها مکرراً پدرشان را در حال دروغ گرفتن دستگیر کرده اند:

«حدود سه سال پیش، یک کودک هیجان‌زده دوان دوان آمد: «مامان، بابا می‌گوید دروغ می‌گویی.» دختر در شوک است، چشمانش درشت است... گفت به ما دروغ می گویی.

به دخترم می گویم: «اگر کسی چیزی می گوید و شما موافق نیستید، همیشه سؤال کنید. با بابا چک کنید که مادر دقیقاً در مورد چه چیزی دروغ می گوید. من به بچه‌ها یاد می‌دهم که در برابر دستکاری مقاومت کنند... سپس دخترم به سمت آی‌پد دوید، سپس برگشت: «مامان، اما او جواب نمی‌دهد. من فقط دوچرخه را روی دیوار نشان دادم.» حتی در سن شش سالگی، کودک متوجه شد که یک دوچرخه زیبا فقط بهانه ای برای منحرف کردن توجه از موضوع اصلی است.

او همچنین بچه ها را متقاعد کرد که مادرشان از نظر روانی ناپایدار است. یا حتی بیشتر - اینکه او جادوگری است که او را جادو کرده است و او دستش را شکست ... و این یک مورد منفرد نیست.

یک بار دخترها با پدرشان در آلمان در حضور روانشناس کودک ملاقات کردند و با همان حرف برگشتند: "بابا دوباره دروغ گفت." معلوم شد که به مدت نیم روز کلیمووا زیر توالت کافه نزدیک محلی که ارتباط برقرار شده بود نشسته بود. و تولیک قبلاً عکس خود را به بچه ها نشان داده است و او را "دخترش" خطاب کرده است. سپس به توالت می روند و او با سی و دو دندان به آنها لبخند می زند. دخترها می پرسند: "بابا، این دختر کوچک شماست." و او پاسخ داد: او این عمه را نمی شناسد.

عصر همان روز، بچه‌ها را می‌بینم که مثل غیبت‌ها با هم بحث می‌کنند: «اون بود، دوباره داره فریب می‌ده». اما به نظر می رسد تولیک دخترانش را احمق می داند. درست مثل تمام دنیای اطراف.»

  • نادژدا مطمئن است که به خاطر آناتولی تیموشچوک، دخترانشان می توانند در مدرسه ای برای عقب مانده های ذهنی بگذرند.:

او در مصاحبه‌ای به خود می‌بالد که دخترانش به چهار زبان صحبت می‌کنند و زمانی که از طریق دادگاه سعی کرد من را از قیمومیت محروم کند... از آنجایی که بچه‌ها نارس به دنیا آمدند، در سنین پیش‌دبستانی از نظر رشد کمی عقب‌تر از همسالان خود بودند. و طبق قانون مدارس آلمان از شش سالگی به استثنای موارد خاص پذیرفته می شوند. و وقتی پنج و نیم ساله بودند، اگرچه آماده بودند، اما با مشکلات عاطفی شناخته شدند. مدام در مورد مامان سوال می کردند. سپس از مدیر مدرسه خواستم که تاریخ تولد را در نظر بگیرد و از هفت سالگی شروع به آموزش کند. کارگردان موافقت کرد. تولیک ... دادخواست داد که به همه رشوه دادم و خواستار معاینه شدم.

یک کابوس برای بچه ها شروع شد. آزمایشات در کلینیک روانپزشکی 3,5 ساعت طول می کشد. آنها حدود یک ساعت فرم ها را پر کردند و هیچکس به دختران توضیح نداد که چه اتفاقی می افتد. فرض کنید گورخری را نشان می دهند و می پرسند: "آن کیست؟" و آنها آنقدر خسته هستند که پاسخ می دهند: "مامان، آیا ما قبلاً به خانه می رویم؟" در نتیجه، کارشناسان به این نتیجه رسیدند که کودکان دارای ضریب هوشی در محدوده 60-70 امتیاز هستند. و اینکه آنها نه آلمانی صحبت می کنند و نه اوکراینی. انگار عقب مانده ذهنی هستند...

سپس یک تست هوش جایگزین در دانشگاه نخبه لودویگ ماکسیمیلیان در مونیخ گرفتیم. آنجا اجازه نداشتم نزدیک بچه ها باشم. اما 118 امتیاز گرفتند! این بالاتر از استاندارد برای سن آنها بود. با این حال، محاکمه بعدی به جهنم تبدیل شد.

مقامات قیمومیت، قاضی، وکیلی که دولت برای کودکان تعیین کرده بود - خود تولیک طبق معمول در جلسه غایب بود - هوشمندانه استدلال کردند که دختران باید به مدرسه کودکان مبتلا به سندرم داون فرستاده شوند.

نشستم و فکر کردم: "بعضی غریبه ها دارند سرنوشت بچه های من را رقم می زنند و این پسر عوضی در جایی در سن پترزبورگ زیر دامن خود نشسته است و به جای آن لشکری ​​از احمق ها می فرستد تا دخترانش را نابود کنند." طاقت نیاوردم و نتایج یک آزمایش دیگر را نشان دادم، نه قضایی طبق قوانین قرار نبود من حرفی بزنم اما چطور می توانستم سکوت کنم؟! قاضی عصبانی شد: "فرزندان شما جایی که ما تصمیم می گیریم درس می خوانند!" من پاسخ دادم: "پس، شما می خواهید مردم عادی را مریض کنید، زیرا به نفع پدرشان است؟" من قبلاً این موضوع را مطالعه کرده بودم و می دانستم که قانون مربوط به آزمون با من است. و قاضی جرات تخلف آشکار را نداشت.

دختران به مدت شش ماه به مهد کودک فرستاده شدند. و اکنون سه سال است که با موفقیت در یک مدرسه عادی تحصیل می کنند. بنابراین این آنها نبودند که باید از یک روانپزشک آزمایش می دادند، بلکه پدرشان بودند.

  • همسر سابق تیموشچوک نظر خود را در مورد اینکه چقدر واقع بینانه است انعقاد توافقنامه در دادگاه به اشتراک گذاشت.:

«شش بار وکلای من پیشنهاد کردند که توافقی را انجام دهند. در مقطعی تولیک همه نمایندگان خود را اخراج کرد و یک وکیل خوب آلمانی استخدام کرد. ما خوشحال شدیم: آنها می گویند، حالا کسی هست که با او گفتگو کنیم. و بالاخره صلح برای تولیک سودمند بود. من حدود یک و نیم میلیون یورو در هزینه های قانونی پس انداز می کردم. من از خود در برابر تعقیب احتمالی محافظت می کنم، زیرا دادستانی اکنون به طور جدی به همه این کلاهبرداری های دارایی با امضاهای چپ علاقه مند است ...

با این حال توافقی حاصل نشد. آنها به ما پاسخ دادند: "فراو کلیمووا گفت که نه نادیا و نه بچه ها نباید یک یورو دریافت کنند." معلوم شد که من از یک فراو کلیمووا طلاق می گرفتم. او حتی امضای خود را زیر ... سوگند تولیک در دادگاه گذاشت. شک کردم: این همه سال با مردی ازدواج کرده بودم؟

تولیک بارها و بارها ایده ثابت خود را به من گفت: "وقتی پولت تمام شد، بچه ها را می گیرم و افرادی را پیدا می کنم که آنها را بزرگ کنند." نه برای آموزش، بلکه برای رشد - کلمه کلمه نقل می کنم.

در تمام این مدت سعی می کرد مطمئن شود که من نمی توانم قبض هایم را پرداخت کنم. فرض کنید من باید هر ماه یک هزار یورو اضافی برای بیمه او بپردازم که او نیازی ندارد اما در همان بسته بیمه فرزندان می آید. اما در آلمان در این مورد سختگیر هستند: من پولی نمی دهم - اگر اتفاقی بیفتد، تقریباً یک جرم کیفری است. در طول سال‌هایی که ازدواج کرده‌ایم، تعهدات دیگری نیز ایجاد کرده‌ایم. مالیات بر املاک، قراردادهای مختلف. تولیک همه اینها را به من منتقل کرد. این فقط نفقه نیست که به طور خاص از آن اجتناب می شود، بلکه به طور کلی هر چیزی که باید پرداخت شود. او اهمیتی نمی دهد که فرزندانش بدون نور بمانند. نکته اصلی این است که مادرشان در وضعیت ناامید کننده ای قرار می گیرد.»

  • نادژدا به یاد آورد که تولد دوقلوهایشان چقدر سخت بود.:

تولیک می‌داند که بچه‌دار شدن برای من یک موضوع دردناک است. وقتی در بیمارستان بودم، هر روز صبح سر پزشک با تعدادی دستیار می آمد و مثل یک جمله می خواند: امروز شما مثلاً 22 هفته و سه روز فرصت دارید، طبق آمار در 90 درصد موارد چنین کودکانی مغزی دارند. فلج، در 60 درصد - نابینایی، 30 درصد ناشنوایی، و غیره...

آنها از من خواستند که زایمان را رها کنم. طبق قوانین آلمان در آن زمان، پزشکان تا هفته بیست و چهارم بارداری مجبور به نجات جنین نبودند. و تولیک نیز به سبک خودش است: "خب، نمی دانم، هر طور می خواهی بکن." حتی در چنین لحظاتی، او تمام مسئولیت را رها کرد... و بعد از آن، بگویم چقدر خوب است که دخترها در این روز به دنیا آمدند، در چنین مراحل اولیه ... این یک معجزه واقعی است که آنها زنده ماندند و هر دو بزرگ شدند. کاملا سالم

میدونی چطوری به کلینیک رفتم؟ ما در بازی فوتبال بودیم، همراه با شوهرم و یک تاجر مسکو، دوست ایگور سمشوف، که تولیک برای او بلیط گرفت. و سپس در پایان بازی من شروع به انقباضات کردم. از قبل در ماشین درد شدید شد، گفتم: "باید فوری به بیمارستان برویم." اما تولیک تصمیم گرفت ابتدا در پمپ بنزین توقف کند، سپس مهمان را به هتل ببرد... من در حال رانندگی بودم. و در حالی که آنها در پمپ بنزین ناپدید می شدند، او به سمت صندلی دیگری خزید زیرا فقط می توانست دراز بکشد. و تولیک همه اینها را می بیند و می گوید: "کمی دیگر صبور باش، هنوز باید فرد را به هتل ببریم، سپس به بیمارستان." من هم همین کار را کردم. با همسرم، شش ماهه دوقلو باردار هستم.»

  • همسر سابق تیموشچوک گفت که چگونه از رابطه آناتولی با آناستازیا کلیمووا آگاه شد.:

زمانی متوجه شدم که تولیک از سال 2007 که برای مذاکره با بایرن بر سر قرارداد او رفتم، با این خانم قرار ملاقات داشت و حتی او را به خانه ما برده بود. او دو گزینه را در نظر گرفت: یا به زندگی مشترک ادامه دهیم و من نقش یک احمق را بازی کنم یا شروع به جنگ کنیم. اما نمی توانم تظاهر کنم. و تولیک از گفتن تمام حقیقت می ترسید و به حرف های مزخرف ادامه می داد. اگر من به این نتیجه نرسیده بودم، همه چیز می توانست بسیار ساده تر شود.

برای دو خانواده زندگی کنید؟ او این را مستقیماً نگفت. او این را گفت: "من هیچ کلیمووا را نمی شناسم، تو دیوانه شده ای و می خواهی مرا به زن عجیبی بچسبانی. به همه چیز دنیا قسم، به فرزندش قسم می‌خورم.»

  • نادژدا ادعا می کند که دختر کلیمووا شبیه خواهر آناتولی تیموشچوک است.:

"بله همینطور است. و ویژگی های Tolik وجود دارد. الکساندر کوکورین او را دختر تیموشچوک می نامد. و خود تولیک نیز او را "دختر" خطاب می کند ، اگرچه او پسر بزرگ کلیمووا را "پسر" نمی خواند.

  • همسر سابق تیموشچوک پیشنهاد می کند که آناستازیا کلیمووا و اطرافیانش در آینده از آناتولی کلاهبرداری خواهند کرد.:

تولیک به خوبی مدیریت شد، همه چیز در نور مناسب ارائه شد. می گویند چنین زن مجللی، همه او را می خواستند، اما او او را گرفت! و اکنون کلیمووا همچنان به فریب او ادامه می دهد تا تمام دارایی خود را به او منتقل کند. وقتی لحظه مناسب فرا می رسد، لازم نیست چیزی را به اشتراک بگذارید. همه چیز به او خواهد رسید...»

  • نادژدا ناروتسکایا آناتولی تیموشچوک را به دلیل ترس از تصمیم گیری جدی و عدم استقلال سرزنش می کند.:

تولیک تحت تأثیر دیگران است. تلقین - این چیزی است که به آن می گویند. تا زمانی که تصمیم توسط شخص دیگری گرفته شود، به طوری که مجبور نباشید برای چیزی پاسخگو باشید. و فقط برای نمایش می رود تا با بچه ها ارتباط برقرار کند. شما باید مشارکت خود را نشان دهید. درسته که کارش خوب نیست او دو سال است که تولد دخترها را تبریک نمی گوید. او حتی یک کارت پستال هم نمی فرستد. در دادگاه ها لباس های نمایشی و ویترینی وجود دارد، اما پدر واقعی وجود ندارد.

فکر می کنم او در کودکی با دادن کارهای غیرممکن به او فلج شده بود. او را برای آنچه که بود پذیرفته نشدند و در کودکی فقط می خواست عشق به دست آورد. و در نهایت او نمی داند چه کسی شده است. اصلا نظری وجود ندارد.

فکر می کنم خودش هم به بی اهمیتی و پوچی درونش پی می برد. تولیک از همه چیز فرار می کند. با این حال، پیدا کردن زبان مشترک با کسی قبلا برای او دشوار بود. او هرگز دوستان صمیمی نداشت.»

  • همسر سابق تیموشچوک مدعی است که او در مورد انتقال آناتولی به زنیت و بایرن مذاکره کرده است.:

"فورسنکو و آخمتوف هر دو به شما تأیید می کنند که تمام جزئیات توسط ویتالی یورچنکو و من که به مدیریت امور تولینا کمک کردیم مرتب شده است ... اما تولیک هنوز چیزی نخوانده است. گفت: اگر اتفاقی بیفتد ما مقصریم. فقط برای چیزی جواب نده در بایرن هم همینطور بود. اگر باور نمی کنید، از اولی هوئنس یا کارل هاینز رومنیگه بپرسید. دریابید که آنها چگونه تیموشچوک را خریدند. نه از مطبوعات، که نوشتند که تیم مونیخی پس از پیروزی زنیت بر بایرن در جام یوفا، خود به تولیک نزدیک شد. در واقع از طریق آشنایان، از طریق ده ها نفر با راننده یکی از رهبران بایرن تماس گرفتم. وظیفه این بود: به طور اتفاقی بپرسید که آیا باشگاه به تیموشچوک علاقه مند است یا خیر، و تماس های نمایندگان او را ارسال کنید. من هم همین کار را کردم.

به زودی ما از مونیخ پاسخ گرفتیم که آنها آماده مذاکره هستند. سپس ما قبلاً درخواست رسمی دادیم، همه چیز همانطور که باید باشد بود. ما به هتلی که بایرن در آن جا اقامت داشت پرواز کردیم و در آنجا شخصاً با هونس و دستیارانش و شخصی که قبلاً من را به سمت راننده رسانده بود ملاقات کردیم.

بررسی